بنام خدا

هرگز از آنچه سرنوشت برایم رقم زده است بیمناک نخواهم بود و از آنچه هنوز فرا نرسیده است هراس بدل راه نخواهم داد.
می ترسم از آن روزی که بی هدف طی شود و لحظه ای که بیهوده بگذرد
ثانبه ها را ارج می نهم که حرمت ثانیه ها ، زنگار آیینه تردید را می زداید
می ترسم از آن منی که من را نشناسد
در خود سفر می کنم که سیاحت خود ، قفل من بودن را می شکند
می ترسم از آن عزتی که فراموش شود و غیرتی که لگد مال گردد سر را بلند می گیرم که سرافکندگی من موجب جشن شیطان است میترسم از آن جغد شوم ویرانه های خاموش ، اگر برفراز خانه ام آشیانه کند
می سازم با اراده ام که همت من ، باغبان گلستان آرزوهاست و ایمان را می شناسم که تقوای من ، کلید باغ بهشت است
و هرگز از آنچه سرنوشت برایم رقم زده است بیمناک نخواهم بود
حبیب ماهوتی